جدول جو
جدول جو

معنی سبک سری - جستجوی لغت در جدول جو

سبک سری
خودرایی، بی خردی، فرومایگی
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
فرهنگ فارسی عمید
سبک سری
(سَ بُ سَ)
حماقت و فرومایگی. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سبک سری
نمط السّلسلة
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به عربی
سبک سری
Frivolity, Frivolousness
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سبک سری
frivolité
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سبک سری
frivolezza
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سبک سری
легкомыслие , легкомысленность
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به روسی
سبک سری
Leichtsinn, Leichtsinnigkeit
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به آلمانی
سبک سری
легковажність
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سبک سری
lekkomyślność
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به لهستانی
سبک سری
轻浮 , 轻浮性
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به چینی
سبک سری
frivolidade
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سبک سری
lichtzinnigheid
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به هلندی
سبک سری
frivolidad
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سبک سری
छिछोरापन
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به هندی
سبک سری
فضولیت
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به اردو
سبک سری
অসারতা
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به بنگالی
سبک سری
ความไร้สาระ
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به تایلندی
سبک سری
upumbavu
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سبک سری
軽薄さ
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سبک سری
קַלוּת דַּעַת
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به عبری
سبک سری
경박함
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به کره ای
سبک سری
kesembronoan
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سبک سری
ciddiyetsizlik
تصویری از سبک سری
تصویر سبک سری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک سر
تصویر سبک سر
سبک مغز، سفیه، بی خرد، برای مثال سر مردمی بردباری بود / سبک سر همیشه به خواری بود (فردوسی - ۷/۱۵)، خودرای، فرومایه، پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک سیر
تصویر سبک سیر
تندرو، سبک رفتار، چابک، تیزرو، زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک ساری
تصویر سبک ساری
سبک سری، خودرایی، شتاب زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بُ سَ)
مخفف سبکسار. بی مغز و بی وقار و کم مایه. (آنندراج). فرومایه. (غیاث). نادان. کم خرد:
برهّام گفت این بد ناهمال
دلیر و سبک سر مرا بود خال.
فردوسی.
کسی را کجا چون تو کهتر بود
ز دشمن بترسد سبک سر بود.
فردوسی.
سر مردمی بردباری بود
سبک سر همیشه بخواری بود.
فردوسی.
جوان هم سبک سر بود خویش کام
سبک سر سبکتر درافتد بدام.
اسدی (گرشاسب نامه).
سپه را چو مهتر سبک سر بود
شکستن گه کین سبک تربود.
اسدی.
سبک سران حسد گر زبون عزم تواند
عجب مدان که شود خس بدست باد اسیر.
اثیر اخسیکتی.
چون عاشق دلتنگ بر روی اصفهان سرگردان وتردامن سبک سر در ایام بهار بهر سوی روان و دوان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 12).
بر سبک سر نشاید ایمن بود
که سبک سر بسر درآید زود.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ پَ)
تیز پریدن. تیزروی:
تیزتر از کبوتری برج ببرج می پرد
بیضۀ زر همی نهد دربدر از سبکپری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ سَ /سِ)
مرادف سبک رکاب. (آنندراج). تندرو. تیزرو: ذروع، اسب و اشتر سبک سیر فراخ گام. (منتهی الارب). فرس ذریع، اسپی سبک سیر. (منتهی الارب) :
کلک سبک سیراوست از پی اصلاح ملک
از حبشه سوی روم تیزرونده نوند.
سوزنی (دیوان، چ شاه حسینی ص 161).
چو بر براق سبک سیر او بگاه نبرد
عنان سبک شود اندر تک و رکاب گران.
سوزنی.
دو سنگ است بالا و زیر آسیا را
گرانسیر زیر و سبک سیر بالا.
خاقانی.
چنین است گردیدن روزگار
سبک سیر و بدعهد و ناپایدار.
سعدی (گلستان).
فیض دم خط چون دم صبح است سبک سیر
از دست مده فصل بهاران لب جو را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک سری
تصویر پاک سری
پاک درونی پاک باطنی پاکی سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکسری
تصویر سبکسری
حالت و کیفیت سبکسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبز پری
تصویر سبز پری
بهار فصل ربیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک سر
تصویر سبک سر
ابله
فرهنگ واژه فارسی سره
تندرو، تیزپا، تیزپرواز، تیزرو، سبک رو، سبک پا، سریع السیر
متضاد: کندرو، بطی ء السیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد